سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















تب محبت

تازگی ها با یه دوست خوش ذوق اشنا شدم .در  شروع این دوستی تصمیم گرفتیم  سفری داشته باشیم .خلاصه زدیم به جاده ،ولی چشمتون روز بد نبینه ،یه جاده پرپیچ وخم،پرازپستی وبلندی،دریغ از علایم درستوحسابی،ما هم که نا اشنا به جاده .خودتون فکرشو بکنید دیگه چه شود.

درحس وحال این رانندگی نه چندان لذت بخش یه سوالی ذهنم را تسخیر کرد ،به دوستم گفتم :ارمیا ! زندگی ما هم مثل این جاده میمونه ،مگه نه.پرازچاله وپستی وبلندی وناشناخته ،برای اینکه بتونی جاده زندگی روبه خوبی پشت سر بزاری وبه مقصد برسی نیاز به وسیله ای مطمئن ،نقشه ای دقیق وتابلو های راهنما داری.

-ارمیا هم دقیق و اروم با لبخند ملیحش به حرفام گوش میکرد،گاهی هم مزه میریخت ومی گفت:مثل اینکه سختی راه به مغزت فشار اورده..-

راستش ارمیای عزیز! ا هرچی زوایای زند گیم رو زیرورو میکنم وکتاب مقدس رو مرور میکنم میبینم برای این هدف خیلی کاربرد نداره ،این محبتی که گفته میشه احساس میکنم راه را به خوبی برام روشن نمیکنه..

اما ارمیا حرف جالبی زدکه منو به فکر فرو برد،گفتش که:اما من یه مکتبی رو میشناسم که برا لحظه لحظه زندگیت برنامه داره، حرف داره ،دقیق وکاربردی، ازاون لحظه که ازخواب بیدار میشی تابیرون رفتن از منزل و ارتباطات مختلف اجتماعی و فردی ،غذا خوردن ،خوابیدن و...هرچی که دلت بخواد و این مکتب چنان زندگی مسالمت امیز و موفقی را برایت به تصویر میکشه که نگو ...

 همینطور بهت زده که نگاهش میکردم پرسیدم :خب این مکتب ،نظریه پردازی کدوم دانشمند بزرگی ؟

گفت: این مکتب پیام خداست که توسط پیامبرش فارقلیط، که  درکتاب مقدس هم به او بشارت داده شده،به مردمان رسیده. که همان پیامبرمسلمانان حضرت محمد است .

و با شنیدن این حرفا دیگه این سکوت و تفکر بود که منو فرا گرفت...فکر فارقلیط...محمد...سعادت ...شایدم راهی نو!


نوشته شده در یکشنبه 89/5/17ساعت 4:39 عصر توسط مژده نظرات ( ) |


Design By : Pichak